عشق سرد

خورشید در اومده
یهو یه نسیم خنک میخوره بهت و یه لرزه سردی تمام تنت رو میگیره.
چشاتو میبندی
همه چی خاموش میشه
تورو میبره به قبل.
یهو میری به روزایی که دیدن خورشیدلذت بخش تر بود ، گرماش فرق داشت ، یه امیدولذت خاصی داشت چون توش عشق داشت.
اما حالا گرمای خورشید سرد تر از همیشه س ، میتابه نه با عشق ، میتابه اما نه با لذت کامل.
اینطوری بهتره …
هرچی هست میدونی که خورشید خودته و با وجود خودت باید گرمش کنی.
شاید همه چی اینطوری آروم تره.
شاید خورشید فردا گرم تر باشه.